زندگى دينى پيش از ظهور (1)






مقدمه

زيست منتظرانه ، پيشينه اى دراز در تاريخ وافقى ناپيدا در آينده روزگار دارد. باور انتظار، نه تنها به پايان عصر حضور (260 ه - .ق .) كه به دوران آغازين دين باز مى گردد؛ چه ، تاريخ اسلام ، اين سلوك را، در زندگى دينى آن روزگار، نشان مى دهد.
در حقيقت ، اين باور، آن گاه بر انديشه پرتو افكند كه پيامبر اسلام (ص )، از ظهور دوباره دين و احياى سنت خويش ، در آينده دور، سخن گفت و دينداران را بر تحقق كامل دين و عينيت يافتن آرمانهاى نهايى اسلام ، به وسيله يكى از فرزندانش ، دوازدهمين امام شيعيان ، آگاه كرد.(1)
اينك ، قرنها از تجربه اين انديشه دينى مى گذرد. زندگى مردمان را در عصر پايدار و بلند انتظار، با تاريخى روشن از نمودها و جلوه هاى فكرى و عملى ، مشاهده مى كنيم . برخى بر آمده از باور راستين انتظار و پاره اى آميخته به پيرايه ها و وام گرفته از سنتهاى كهن بشر.
اين كوشش ، توصيف و نمايه اى است از گونه زندگى دينداران در عصر انتظار.
چشم اندازهاى گوناگون زندگى دينى : حيات دين ، تفكر و انديشه دينى و ديندارى انسان منتظر نگريسته مى شود، تا بايدها و نبايدها، راستيها از ناراستيها و اصالتهاى دينى منتظران را باز شناسيم و سلامت و ژرفاى اين باور را، در انديشه زلال معصومان (ع ) بنگريم .
چگونگى زندگى دينى ، در عصر انتظار، با توجه به شاخصهايى كه زواياى آن را به گونه جداى از يكديگر، نشان دهد، مى توان در دو محور نشان داد:
1.شرح چگونگى انديشه دينى .
2.شاخصهاى ديندارى .
به باور ما، مطالعه منابع و متون ، از زاويه فراخ و دريچه گسترده اين دو محور، تمامى مراحل تاريخ فرهنگ دينى را در مقياسى بزرگ پيش چشم مى آورد. اما آنچه در اين كاوش مى گنجد، شرح شاخصها و پديدارهايى از زندگى دينى است كه باور انتظار، آنها را در فرهنگ تشيع پديد آورده و يا بر پايه سخنان معصومين (ع ) به تحقق و پيدايى آنها باور داريم .

شرح انديشه دينى

با آغاز دوران غيبت ، مسؤ وليت و رسالت دينى امام (ع ) در برابر حفظ مكتب و هدايت امت ، بر عهده عالمان دين ، به عنوان نايب و جانشين امام ، نهاده شد. شرح و تفسير دين ، به منظور پاسخ گويى به نيازهاى موجود دينداران و بازگويى و باز فهمى تعاليم به جاى مانده از امامان (ع )، به وسيله اينان آغاز شد و به تدريج سلسله عالمان دين در طول تاريخ انتظار، به وجود آمد.
عالمان ، با به كار گرفتن آگاهيهاى خود، از منابع اوليه دين : قرآن و سنت ، و استناد به فهم علمى خويش از آنها، كوشيدند پاسخهاى در خور عصر را بيابند و با عرضه آنها، مسؤ وليت خويش را در روزگار غيبت به انجام رسانند.
دينداران نيز، بر اساس اين سخن امام (ع ):
(( واما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواة حديثنا)) (2)
وظيفه يافتند به عالمان دين مراجعه و موضع فكرى و رفتارى خود را در رويدادهاى زندگى ، با رهنمودهاى اجتهادى اينان هماهنگ كنند. اين پيوند و ارتباط متقابل ، ميان عالمان و مردمان ، سبب گرديد، معارف دينى در پرتو تلاشهاى دين شناسانه عالمان ، در بخشهاى گوناگون مكتب نموده شود و يا گذشت روزگار رشد و توسعه يابد.
دانشهاى بسيارى ، مانند: فقه ، كلام ، اصول ، تفسير، رجال ، حديث ، فلسفه ، عرفان و تاريخ ، كه اساس فكرى آنها در عصر حضور امامان ارائه شده بود، مراحل تكامل را پيمود و ميراث علمى ارزنده اى در اين علوم پديد آمد.
از جمله اين تلاشها، تثبيت انديشه غيبت در قرنهاى چهارم و پنجم بود كه غيبت امام (ع ) در روزگار نخستين ، مورد انكار و مناقشه عالمان سنى قرار مى گرفت . دانشوران شيعى ، در استوارى و درستى اين باور اسلامى بجد كوشيدند و پرسشها و شبهات را پاسخ گفتند. عالمانى چونان : نعمانى (3) شيخ صدوق (4) (م : 381)، شيخ مفيد(5) (م : 413)، شيخ طوسى (6) (م 460) در خصوص مسائل غيبت امام (ع ) و شرح فلسفه آن ، كتابهاى مستقل نگاشتند.
به هر روى ، انديشه دينى ، با همه گسترده آن ، در دوران غيبت ، با ايثار و مجاهدت عالمان شيعى پاس داشته شد و فراروى دينداران قرار گرفت . نقش بزرگ اينان در حفظ و رشد اين انديشه و نيز شدت دغدغه دينمدارى و پرواى دينى كه در تمامى دين پژوهيهاى آنان مشاهده مى شود، به هيچ روى جاى ترديد و انكار نيست .
البته وجود برخى كاستيها و نادرستيها، جاى انكار ندارد، مانند: رشد يافتگى بخشى از معارف دينى و كنار نهاده شدن بخشهاى ديگر، ذهنى انديشى و دور بودن از واقعيتهاى موجود و يا به وجود آمدن پاره اى افكار و آراى نادرست و تفسيرهاى ناصواب درباره بعضى مفاهيم دينى ، كه مصداق آن را امروزه در افكار گروهى با عنوان ((ولايتها)) شاهديم .
حتى در مطالعه تاريخ ، افرادى بدعتگذار را مى بينيم كه توانسته اند در مقياسى كوچك و محدود، انديشه دينى را از مسير اصيل آن خارج سازند و با دسيسه هاى درونى و يا خود فروشى ، به فرقه سازى و دعوتهاى گمراه كننده دست يازند.
مطالعه سخنان معصومان (ع )، نشان مى دهد كه در روزگاران غيبت ، بعضى افراد مدعى علم دين ، داده ها و مفاهيم دينى را بر اساس ‍ خواهشهاى نفسانى تفسير و تاويل مى كنند و بدين گونه ، دين و تعاليم دينى قربانى خواسته هاى اينان مى شود.(7)
همچنان كه اكنون نيز، پاره اى از انحرافها و تفسير به رايها را در افكار گروهى شاهديم كه به نام دين ، همه تكاليف و مسؤ وليتهاى اجتماعى را در روزگار انتظار نفى مى كنند و براى خود، هيچ گونه وظيفه اجتماعى كه دين به آن حكم كرده باشد، نمى شناسند.
اين افراد، در دوران غيبت ، به گونه اى در باتلاق تاءويل و تحريف فرو مى غلتند كه گاه ظهور نيز، با امام (ع ) برخورد مى كنند و مورد انتقام قرار مى گيرند:
على (ع ) مى فرمايد:
(( اذا خرج القائم من اهل الفتوى بما لا يعلمون ، فتعسا لهم ولاتباعهم )) (8)
زمانى كه قائم ظهور كند، از عالمانى كه ندانسته فتوا مى دهند انتقام مى گيرد، اينان و پيروانشان را نگونسارى باد.
روايتهاى ديگر نيز، از فساد و انحراف برخى متوليان انديشه دينى روزگار غيبت خبر مى دهد. همچنين از بخشى ديگر از روايتهايى كه حركتهاى فكرى و فرهنگى امام (ع ) را در عصر ظهور بيان مى كند، دانسته مى شود كه در اين روزگار توجيهها و تاءويلها و تحريفها و انحرافها و پيرايه ها، بسيارى از باورهاى اسلام ناب و راستين را تهديد مى كند و ساخته هاى ذهنى مدعيان دين ، به عنوان باورهاى دينى ترويج مى شود. به برخى احاديث كه بيانگر وقوع اين احوال در حوزه انديشه دينى است ، اشاره مى شود:
امام صادق (ع ) درباره راه و روش مهدى (ع ) مى فرمايد:
(( يصنع كما صنع رسول الله (ص )، يهدم ما كان قبله كما قدم رسول الله (ص ) امر الجاهلية ، ويستاءنف الاسلام جديدا)) .(9)
راه و روش او، چون پيامبر(ص ) است ؛ يعنى هر چه را پيش از او باشد ويران مى كند، چنان كه پيامبر(ص ) جاهليت را ويران ساخت و اسلام را از نو مى نماياند.
در بسيارى از روايتهاى اسلامى : از تجديد دين و آمدن آيين جديد، توسط امام مهدى (ع )، سخن رفته است (10) . تجديد دين ، به هر يك از اين معانى تصور شود: تصحيح انحرافها و تحريفها، آشكار كردن فراموش ‍ شده هاى دينى ، شرح احكام واقعى و فهم درست دين ، متناسب با فرهنگ زمان و...همه اينها در تجديد حيات دين ، از اين حكايت مى كند كه پيش از ظهور، انديشه دينى به گونه اى به كاستيها و پيرايه ها آميخته خواهد شد كه از حركتهاى مهم امام (ع )، پاكسازى و پيراستن ذهنها از رسوبات فكرى گذشته و باز سازى فكر دينى و در نهايت ، احياى دوباره تعاليم اسلام راستين ، خواهد بود.
على (ع ) مى فرمايد:
(( يعطف الهوى على الهدى اذا عطفوا الهدى على الهوى ، و يعطف الراى على القرآن اذا عطفوا القران على الراءى )) (11) .
هواپرستى را به خدا بازگرداند، پس از آن كه خدا پرستى را به هوا پرستى بازگردانده باشند. راءيها را به قرآن بازگرداند، پس از آن كه قرآن را به راءيهاى خود بازگردانده باشند.
اين كلام على (ع )، روشن مى كند كه انديشه دينى ، پيش از ظهور، در سطح وسيعى ، بر اساس هواها و هوسها و منافع شخصى و گروهى ، شكل مى گيرد.عالمان دنيامدار و نفس پرست ، اصول و فروع دينى و آيات وحى را به دلخواه تفسير و تاءويل مى كنند، آن گونه كه با آرزوهاى دنيا خواهانه آنان ، هيچ تضادى پيدا نكند و چنانكه احاديث بسيار ديگر نيز، به اين تصريح دارد، اين كار، امرى رايج خواهد بود. بدين روى ، چون تعاليم حياتبخش دين و چهره واقعى كتاب و سنت ، زير لايه هاى افكار و آراى نادرست ، پنهان مى شود، امام (ع ) آنها را بيرون مى كشد و آشكار مى سازد:
على (ع ) مى فرمايد:
(( ويحيى ميت الكتاب والسنة )) (12) .
مهدى (ع )، كتاب و سنت مرده و از ميان رفته را زنده مى كند.
در اين احاديث ، امام (ع )، به صراحت از مردن كتاب و سنت سخن مى گويد.
بى شك ، انديشه دينى كه برخاسته از كتاب و سنت باشد و حقيقتا آموزشهاى اين دو منبع اصلى شريعت را نشان دهد، در اين حكم ، همانند خواهد بود؛ يعنى اثر حياتى و سازنده در جامعه و زندگى دينى نخواهد داشت ؛ چرا كه جز پندارها و ادعاهاى دروغين به نام دين ، حقيقت ديگرى نخواهد داشت .
روايتهايى كه از پديد آمدن نارواييها و تيرگيها در حوزه تفكر دينى خبر ميدهند، بسيارند. آنچه ياد شد، گزينشى اندك از آن بسيار بود.
به راستى معصومان (ع ) چرا و به چه منظور از اين حوادث خبر داده اند؟
بى شك ، يك جهت مهم در بيان اين سخنان ، اين است كه از يك سوى ، دينداران با عوامل انحراف دينى كه در آينده جامعه را فرا مى گيرد، آشنا شوند و در گرفتن معارف دينى ، هوشيار باشند؛ و از ديگر سوى ، خواسته اند به عالمان و متوليان انديشه دينى هشدار دهند كه زمينه هاى انحراف و كژ انديشى را به نيكى بشناسند و از آنها پروا گيرند.
البته عوامل انحراف در انديشه دينى ، در همه زمانها بوده است ، حتى در عصر حضور، افكار و تاءويلهاى نادرست و عالمان منحرف وجود داشته اند. اما آنچه دوران غيبت را در برابر اين رويداد حساس مى كند اين است كه چون مفسر واقعى دين ، حضور ندارد، معيارى مسلم و قطعى كه شاخص بازشناسى انديشه راستين از دروغين باشد. وجود ندارد. در عصر حضور، شيعيان ، هنگام اختلاف يا ترديد در فهم و يا اعتقاد درست از نادرست ، به حضور امامان (ع ) مى رسيدند و معارف دينى خويش را به داورى معصومانه ايشان مى گذاشتند. اما در عصر غيبت ، اگر چه قرآن ، به طور كامل و بى هيچ كاستى در دسترس است ، ولى محك زدن انديشه ها به قرآن و داورى خواستن از قرآن باز به نوبه خود، استناد به فهمى از قرآن خواهد بود و هرگز قطعيت و معصوميت داورى معصومانه امام (ع ) را نخواهد داشت . بى ترديد، قرآن ، معيار اصيل بازشناسى درستيها و راستيها در انديشه دينى اين دوران است ، اما شناخت مراد قرآن ، بدون دخالت فهم عالم در دسترس نيست ؛ از همين روى ، مى بينيم برخى در استناد به قرآن ، به ديدگاهى روى مى آورند كه حتى فهم ظواهر آن را حجت نمى دانند و معتقد مى شوند كه جز از طريق احاديث و سخنان معصومان (ع )، نمى توان به مراد وحى دست يافت ! خوب ، آيا اين ديدگاه را مى توان معيار قرار داد؟ پاسخ منفى است ، زيرا اين خود فهمى است بشرى و چه بسا خطا و ديگر آن كه اساسا در تمسك و استناد به حديث ، امكان لغزش و فرو افتادن در خطا به مراتب بيشتر است ، چه اگر به فرض ، مشكل فهم درست آن را به سبب : تعارض ، از ميان رفتن قراين ، پوشيده ماندن ظرف صدور و موقعيت تخاطب و...، ناديده بگيريم باز با مشكلى بزرگ تر روبه رو، مى شويم ، يعنى پديده جعل و وضع حديث و تشخيص ‍ حديث درست از نادرست .
آيا رخ نمودن انديشه هاى گوناگون در تاريخ انديشه دينى را مى توان در دايره پديدار شدن انحرافها در فكر دينى زمان غيبت دانست ؟
بى شك ، اختلاف آرا و افكار در حوزه انديشه دينى ، به مقتضاى اجتهادى بودن آن است و اين ، نزد دين پژوهان ، اصلى پذيرفته و برخاسته از تعاليم دينى امامان (ع ) است . از اين روى ، بايد بر اساس هماهنگى و ناهماهنگى و برابرى و نابرابرى ملاكهاى درستى بر هر كدام از آنها، به داورى پرداخت . احاديث ياد شده ، انديشه هايى كه بر پايه فهم و استنباط درست ، يعنى با آگاهيهاى لازم و شناخته شده براى اجتهاد، پديد آيد و معيارهاى مسلم اجتهاد دينى را متناسب با نيازمنديهاى فرهنگ دينى زمان خود، دارا باشد، در بر نمى گيرند. انديشه هايى كه بى توجه به قانونمنديها و ضوابط كشف شده براى فهم درست دين ، به وجود آيند و با اصول مسلم در تفكر دينى ، ناسازگار و بيگانه باشند، روشن است كه انحراف خواهند بود.
بنابراين ، انديشه دينى در طول زمان غيبت ، به تلاشى مشترك و پيوسته ، از سوى دين شناسان خبره و آگاه ، نياز دارد، تا منابع ، شيوه هاى فهم و تحقيق دينى براى بازيافت آموزشهاى راستين و اصيل اسلام در هر زمان شناخته گردد. اين ، به توبه خود، تلاشى است بر آمده از روح و فرهنگ انتظار و ايجاد زمينه سازى براى تحقق اصلاح در تفكر دين كه بزرگ ترين حركت در انقلاب جهانى مهدى (ع) است .

پي نوشت :

1- (( كشف الغمة فى معرفة الائمة ))، ابوالفتح اربلى ، ج 3/227،دار الكتاب الاسلامى ، بيروت .
2- (( وسايل الشيعه ))، شيخ حر عاملى ، ج 18/101،دار احياء التراث ، بيروت .
3- ((كتاب الغيبة )) نگاشته اوست .
4- وى ، كتاب : ((كمال الدين و تمام النعمة )) را در اين موضوع نگاشت .
5- وى بخش آخر ((ارشاد)) را به اين موضوع اختصاص داده است .
6- ((كتاب الغيبة )) را نگاشته است . مؤ سسة المعارف الاسلامية ، قم .
7- ((بحارالانوار))، مرحوم مجلسى ، ج 52/258، موسسة الوفاء، بيروت .
8- (( يوم الخلاص ))، /342.
9- ((الغيبة )) نعمانى /231، صدوق ، تهران .
10- ((ارشاد))، شيخ مفيد، ج 2/383، مؤ سسه آل البيت ، قم . ((الغيبة )) نعمانى /231 به بعد؛ ((كشف الغمة )) ج 3/254.
11- ((نهج البلاغه ))، فيض الاسلام / خطبه 138.
12- ((نهج البلاغه ))، فيض الاسلام / خطبه

منبع:http://www.ghadeer.org